پسر عزيزم چقدر سخته كه بايد درد و ناراحتي تورو بعد از واكسن ببينم ،متاسفانه اين واكسنهاي لعنتي رو بايد بزني تا خداي نكرده بعدا مريض نشي عشقم.اما من تحمل ديدن اشكاتو ندارم عزيزم.اون روزي كه واسه واكسن برديمت اولش خوب بودي اما از چند ساعت بعدش گريه هاي بدي ميكردي .به طوري كه نميدونستم بايد باهات چي كار كنم.خدا رو شكر اون روز خاله شاداب هم اومد و با هم مواظبت بوديم پاهاي كوچولوتو بستيم تا تكون ندي چون تا تكون ميدادي از درد گريه ميكردي.بهت قطره استامينوفن داديم تا تب نكني.خدا رو شكر تا شب خيلي بهتر شدي و من و عمه جون و خاله جونت كلي باهات بازي كرديم.دوووووووووست دارم ...